******باز در خلوت من دست خیال صورت شاد تورا نقش نمود
*****بر لبانت هوس مستی ریخت در نگاهت عطش توفان بود
*****یاد آنشب که تورا دیدم و گفت دل من با دلت افسانه عشق
*****چشم من دید در چشم سیاه نگاهی تشنه و دیوانه عشق
باز در خلوت من دست خیال صورت شاد تورا نقش نمود
برلبانت هوس مستی ریخت در نگاهت عطش توفان بود
یاد آنشب که ترا دیدم وگفت دل من با دلت افسانه عشق
چشم من دیددرچشم سیاه نگاهی تشنه و دیوانه عشق
یاد آن بوسه که هنگام وداع برلبم شعله حسرت افروخت
یاد آن خنده بیرنگ و خموش که سراپای وجودم را سوخت
رفتی و بردل من ماند بجای عشقی آلوده به نومیدی و درد
نگهی گمشده در پرده اشک حسرتی یخ زده در خنده درد
نظرات شما عزیزان:
|