جوک جدید ۹۱
آخر نفهمیدیم منظور اینایی که میگن گوش کن ببین چی میگم چیه ؟
آخر گوش کنم یا ببینم ؟
.
.
.
دوغ قبول !
شیرکاکائو قبول !
آبمیوه پاکتى قبول !
اصلا نوشابه هم قبول !
آب معدنى رو دیگه برا چى تکون میدى ؟
همش همونه !!!
.
.
.
جمعیت جهان = ۷,۰۰۰,۰۰۰,۰۰۰ نفر
اگه من بمیرم = ۶,۹۹۹,۹۹۹,۹۹۹ نفر
همه اعداد عوض میشه ، قدر منو بدون !!! …
.
.
.
دلنوشته دختران مجرد :
از کلاس اول خواندیم آن مرد آمد ! آن مرد با اسب آمد !
ما که ترشیدیم ، مرتیکه با خر هم نیامد و باز هم بابا نان داد !
.
.
.
به عملی که در آن فرد قبل از وارد شدن به توالت شیر آن را باز کرده و از وصل بودن آب اطمینان حاصل میکند تا مبادا بعد از اتمام کارش دچار مشکلات ناشی از بی آبی در توالت گردد “چک آب” گویند.
.
.
.
اولی : تمرین ها رو نوشتی ؟
دومی : مگه تمرین داشیتم ؟
اولی : آره ! ولی من که انجامش ندادم آخه داشتم واسه امتحان میخوندم !
دومی ( در حال سکته ) : مگه امتحان داریم ؟؟؟
.
.
.
انقده اس ام اس های ایرانسل رو نخونده پاک کردم ، لج کرده ! زنگ میزنه دیگه حرفاشو بهم میزنه !
.
.
.
زن همسایه چیست ؟
زن همسایه موجودیست که ساعتها دم در حرف میزنه اما نمیشینه ، چون دیرش میشه !
.
.
.
هرکس به طریقی دل ما میشکند / ما هم به طریقی دلشان میشکنیم !
.
.
.
هیچی به اندازه اینکه به مادر یه دختر بگی “من فکر کردم شما خواهر بزرگشی” یه مادر رو خوشحال نمیکنه !
.
.
.
این روزا به بچه ها میگن “برو گم شو”
میره تو اتاقش ، بعد بابا مامانه خودشون میرن منت کشی !!!
قدیما به ما میگفتن برو گم شو ، جا نداشتیم همینطوری مجهول بودیم الان کجا باید بریم !؟!؟!
.
.
.
سکوتم را نکن باور ، سکوتم را نکن باور ، یک پدری ازت دربیارم … حالا هی تو باور نکن !
.
.
.
این روزها حتی اگر خون هم گریه کنی ، عمق همدردی دیگران با تو یک کلمه است :
“آخی” !
.
.
.
روانشناسی راننگی :
اینایی که وقتی میشینن تو ماشین حاضرن ۴۵ دقیقه کمربند ایمنی رو بگیرن تو دستشون ولی این بیلبیلکِشو جا نندازن ؛ کلا آدمای صبورین !!!
.
.
.
غضنفر خرش مریض میشه میبرتش دامپزشکی ، به دکتره میگه نمیشه داروهاشو تو دفترچه خودم بنویسی ؟
.
.
.
یه دفعه نشد دست بکنیم تو دماغمون یه چیز خوب بیرون بیاد ، همش تکرار مکررات !
.
.
.
زن : چیکار میکنی عزیزم ؟
مرد : دارم شیر یا خط میندازم !
زن : اگر شیر اومد تو ظرفها رو میشوری ، اگه خط اومد من میرم میخوابم !
.
.
.
سلامتی مادرهای قدیم که وقتی لنگه دمپایی رو پرت میکردن طرفمون ، صاف میومد میخورد تو سرمون !!!
.
.
.
پشت خاور نوشته بود : همه از من میترسن ، من از نیسان آبی !
پشت نیسان نوشته : همه از من میترسن ، من از زنم !
.
.
.
من دیگه اون آدم قبلی نیستم ، اما به نظرم این مشکل نیست !
مسئله اینه که من اون آدم بعدی هم نیستم !
.
.
.
یارو داشت بچش رو میزد ، بهش میگن چرا میزنیش ؟
میگه فردا کارنامشو میگیره منم فردا نیستم شهرستانم !
.
.
.
میدونی چیه ؟
اونقدری که واسه تو مایه گذاشتم ، اگه به دسته بیل آب میدادم تا حالا میوه داده بود !
.
.
.
تازه فهمیدم که وسعت حرف های من به اندازه ی شعاع خمیازه ی توست !
.
.
.
به یه بنده خدایی میگن :
بزرگترین سوال زندگیت چیه ؟
میگه : برق میره کجا میره ؟؟؟
.
.
.
دیروز رفتم بقالی یه بسته هوا خریدم
کارخونه ی نامردِ از خدا بی خبر ، چندتا تیکه چیپس هم انداخته بود توش !!!
نظرات شما عزیزان:
|